به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از فرارو، فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
اگر چه عرض هنر پیش یار بیادبیست
زبان خموش ولیکن دهان پر از عربیست
پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن
بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست
در این چمن گل بی خار کس نچید آری
چراغ مصطفوی با شرار بولهبیست
سبب مپرس که چرخ از چه سفله پرور شد
که کام بخشی او را بهانه بی سببیست
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پای خم طنبیست
جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده عنبیست
هزار عقل و ادب داشتم منای خواجه
کنون که مست خرابم صلاح بیادبیست
بیار میکه چو حافظ هزارم استظهار
به گریه سحری و نیاز نیم شبیست
شرح لغت: رباط: مهمان سرا
فهرست مطالب
تفسیر عرفانی:
حضرت حافظ در بیت اول میفرماید:
اگر چه هنر نمایی و فضل فروشی در پیشگاه معشوق که مجموع کمالات هنر است، خلاف رسم ادب میباشد، من بدین علت خاموش ماندهام. در حالی که زبانم سرشار از سخن شیوا و رسا است.
شما نیز انسانی با منطق و فرهیخته، اما متواضع میباشید که متاسفانه چنین انسانهای باخردی در جامعه کمتر ارزش و اهمیتشان شناخته میشود ولی شما ناراحت نباشید که دنیا بر یک پایه نمیماند و بالاخره ارزش واقعی شما معلوم خواهد شد.
تعبیر غزل:
مدتی است که در کار دنیا حیران ماندهای و حکمت آن را نمیفهمی که چطور کسانی بی هیچ علت و سبب کامروا و صاحب نام میشوند و عدهای با استعدادهای فراوان از میدان به در میشوند. با این اندیشهها فکر خود را مشغول مکن و به جای آن به شناخت استعدادهای خود بپرداز و از آنها بهره ببر و بدان که در زندگی، هر گل زیبایی خاری دارد و غم و شادی همراه هم هستند.
منبع خبر: اقتصاد آنلاین