اقتصاد آنلاین، محمد بیات: با فرا رسیدن موعد پایان بندهای «غروب آفتاب» در توافق نیمه جان «برجام»، زمزمهها در خصوص لزوم «توافق سیاسی» هرچه سریعتر میان تهران- واشنگتن بیش از گذشته به گوش میرسد. تروئیکای اروپایی صراحتا تحرکات دیپلماتیک و فنی را برای تاثیرگذاری بر گزارش آتش آژانس بینالمللی انرژی اتمی با محوریت رافائل گروسی آغاز کردند و به دنبال آماده کردن زمینههای لازم برای فعال کردن «مکانیزم ماشه» هستند. همزمان استیو ویتکاف نماینده ویژه آمریکا در امور ایران از طریق کانال مسقط طرحی را به تهران ارائه داده است که در آن هیچ اشارهای به ادامه غنیسازی در خاک ایران نشده است. پذیرش تعلیق بلندمدت یا پیوستن به کنسرسیوم متشرک غنیسازی در پادشاهی عربی سعودی بهترین پیشنهادات برای مقام مسئول در تیم مذاکره کننده ایرانی و سران تصمیم گیر در تهران نیست. پذیرش هر یک از دو پیشنهاد ارائه شده به معنای محروم شدن ایران از حق غنیسازی اورانیوم برای استفاده صلح آمیز و در عین حال وابستگی بلندمدت به قدرتهای اصلی صاحب این فناوری خواهد بود.
برای آمریکاییها مهمترین علت مخالفت با برنامه غنیسازی ایران، شکلگیری امکان بالقوه حرکت تهران به سمت «بازدارندگی اتمی»، آغاز رقابت تسلیحاتی در منطقه و در نهایت تغییر موازنه خاورمیانه به ضرر اسرائیل است. البته در اسناد امنیت ملی آمریکا از برنامه اتمی- موشکی ایرانی به عنوان تهدید وجودی علیه امنیت ایلات متحده یاد شده، اما واقعیت آن است که لابی اسرائیل در واشنگتن توانسته این روایت را برجسته نماید که «ایران اتمی» نقشه جهان را به نفع رقبای آمریکا و به ضرر متحدان این کشور تغییر خواهد داد. این ادعا در حالی مطرح میشود که دانشمندان علم روابط بینالمللی همچون استون والتز یا جان میرشایمر بر این اعتقادند که ایران اتمی سبب ایجاد موازنه در برابر اسرائیل و افزایش سطح امنیت در محیط آشوبناک خاورمیانه خواهد شد. واقعیت آن است که امروز کشورهای جنوب خلیج فارس با عبرت گرفتن از تجربه مناقشه اتمی ایران، به هیچ وجه قصد ندارند تا پیش از کسب «چراغ سبز» از سمت واشنگتن به سمت توسعه این برنامه حرکت کنند. برهمین اساس سعودی- امارات بیش از سایر کشورهای منطقه به دنبال توافق اتمی میان تهران- واشنگتن و به دنبال اخذ امتیازهای مشابه از سوی دولتهای غربی هستند.
دیگر عاملی که سبب میشود تا مقامات تصمیمگیر در کاخ سفید نسبت به دادن حق غنیسازی به تهران «سختگیر» باشند، ظهور یک قدرت جدید در شمال اقیانوس هند است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان دولتی تجدید نظرطلب در نظام بینالملل، عضو پیمانهای غیرغربی همچون «بریکس» یا «پیمان شانگهای» است. تبدیل شدن چنین بازیگری به یک «قدرت اتمی» سبب خواهد شد تا دامنه نفوذ آمریکاییها در مرزهای جنوبی اوراسیا محدود شده و دیگر نتوانند سیاست محاصره را به در قبال ایران، چین و روسیه دنبال نمایند. به عبارت دیگر شکلگیر مثلث اتمی یاد شده به عنوان مانعی بزرگ بر سر سیاستهای ایندوپاسفیکی دولت آمریکا در آینده نزدیک خواهد بود. برهمین اساس در دوران گذار در نظم بینالمللی، دیگر کشورهایی همچون چین و روسیه لزوما در زمین «هژمون» بازی نکرده و مخالفت جدی با دستیابی ایران با «بازدارندگی» اتمی ندارند.
سومین علت مخالفت آمریکا با تداوم غنیسازی در خاک ایران، تلاش ترامپ برای «میراث سازی» و نشان دادن توانایی شخصی برای انعقاد قرارداد جدید با ایران، بدون دادن امتیازهای دوران اوباما است. ترامپ در جریان کمپینهای تبلیغاتی خود همواره بر این نکته تاکید میکرد که «ایرانیها در برجام دولت اوباما را فریب دادند» و قرارداد بسته شده بدترین توافق تاریخ است! با توجه به چنین سابقه تبلیغاتی ساکن جدید کاخ سفید قصد دارد تا به توافقی جدید با ایران دست پیدا کند که در آن تفاوتهای فاحش با دوران ریاست جمهوری اوباما- بایدن مشهود باشد. آخرین پیام ترامپ در شبکه اجتماعی «سوشال تروث»، وی تلویحا دولت بایدن را مقصر ادامه غنیسازی در خاک ایران معرفی کرد. با توجه به این تجربه ارائه ابتکارهای جدید که بتواند خواستههای طرفین مذاکره را تامین نماید، یک مسئله مهم و اساسی است.
دیر یا زود دولت ترامپ مجبور به اتخاذ «تصمیمات سخت» در خصوص برنامه اتمی ایران خواهد شد. پذیرش حق قانونی غنیسازی ایران برای استفاده در حوزههای صلح آمیز به معنای فعال شدن لابی اسرائیل علیه دولت ترامپ و متهم کردن وی به تکرار توافق دوران اوباما خواهد بود. آنچه از خط رسانههای اسرائیلی و دست راستی آمریکا برمیآید، هرگونه نرمش دولت کنونی آمریکا در برابر ایران در انتخابات میان دورهای آمریکا پاسخ داده خواهد شد و دیگر جمهوری خواهان اکثریت را در کنگره نخواهند داشت. دیگر گزینه سخت و شاید «بد» پیش رو ترامپ همراهی با نتانیاهو و حمله به تاسیسات حیاتی در عمق خاک ایران است! فارغ از خطرات چنین اقدامی برای نیروها، منافع و تاسیسات آمریکایی مستقر در غرب آسیا، چنین اقدامی میتواند مقدمه چرخش استراتژیک ایران به سمت چین باشد. حال باید منتظر ماند و دید که تیم سیاست خارجی و امنیت ملی دولت ترامپ راه را دنبال خواهد کرد.
منبع خبر: اقتصاد آنلاین